گشودهچشم، که چشمانش کاملاً باز شده است (در اثر شگفتی یا ترس و غیره)
The tourists were moon-eyed as they caught their first glimpse of the Eiffel Tower.
گردشگران هنگامی که اولین نگاه خود را به برج ایفل انداختند، گشودهچشم بودند.
She stood on the edge of the cliff, moon-eyed and breathless.
او با چشمانی کاملاً باز و نفسنفس زنان بر لبهی صخره ایستاد.
شبکور
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
The moon-blind hiker could not to see the path ahead.
کوهنورد شبکور نمیتوانست مسیر پیشرو را ببیند.
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «moon-eyed» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۳ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/moon-eyed