با خرید اشتراک حرفه‌ای، می‌توانید پوشه‌ها و لغات ذخیره شده در بخش لغات من را در دیگر دستگاه‌های خود همگام‌سازی کنید

Motherboard

ˈmʌðərbɔːrd ˈmʌðəbɔːd
آخرین به‌روزرسانی:
|
  • شکل جمع:

    motherboards

معنی

noun
کامپیوتر (کامپیوتر و دیگر دستگاه‌های الکترونیکی) برد مادر، برد اصلی، تخته‌ی اصلی، تخته‌ی مادر

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

فست دیکشنری در اینستاگرام
پیشنهاد بهبود معانی

ارجاع به لغت motherboard

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «motherboard» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۴ آذر ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/motherboard

لغات نزدیک motherboard

پیشنهاد بهبود معانی