هیچجا، هیچکجا
I searched for my keys everywhere, but they were nowhere to be found.
همهجا به دنبال کلیدهایم گشتم اما هیچجا پیدا نشد.
This road leads nowhere; let's take a different route.
این جاده به هیچکجا ختم نمیشود؛ بیایید مسیر دیگری را انتخاب کنیم.
Today I have gone nowhere.
امروز هیچجا نرفتهام.
انگلیسی بریتانیایی دور بودن، نزدیک نبودن (به موفقیت و پیروزی و غیره)، به جایی نرسیدن (معمولاً با near میآید)
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
The team was nowhere near winning the championship.
این تیم به قهرمانی نزدیک نبود.
This kind of talking will get you nowhere!
اینطور حرف زدن تو را به جایی نخواهد رساند!
جای ناشناخته، ناکجاآباد
He lives in the middle of nowhere.
او در وسط یک جای دورافتاده و ناشناخته زندگی میکند.
Their hopes and dreams vanished into the abyss of nowhere.
امیدها و رؤیاهای آنها در ژرفنای ناکجاآباد ناپدید شد.
دور، ناشناخته (مکان)
The small village was nestled in a nowhere valley.
این دهکدهی کوچک در درهای دور قرار داشت.
the nowhere forest
جنگل ناشناخته
ناگهان، بیهوا، بیخبر بهطور غیرمنتظره، بهطور ناگهانی، از غیب، یکهویی، از وسط ناکجا آباد
به جایی نرسیدن، موفق نشدن، به هدف نرسیدن
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «nowhere» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۴ خرداد ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/nowhere