فقط تا پایان اردیبهشت فرصت دارید با قیمت ۱۴۰۳ اشتراک‌های فست‌دیکشنری را تهیه کنید.
آخرین به‌روزرسانی:

Oc

معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها

abbreviation

(off-center) خارج از مرکز، غیرعادی، متفاوت

OC design of the logo

طراحی متفاوت لوگو (=نشان‌واره)

the OC positioning of the basketball hoop

موقعیت خارج از مرکز حلقه‌ی بسکتبال

abbreviation

(ارتش) (officer candidate) کاندیدای افسری

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

فست دیکشنری در اینستاگرام

She was the first female OC to graduate from the academy.

او نخستین کاندیدای افسری زن بود که از آکادمی فارغ‌التحصیل شد.

The OC's family was proud of his decision to serve his country.

خانواده‌ی این کاندیدای افسری به تصمیم او برای خدمت به کشورش افتخار می‌کردند.

abbreviation

(on course) در مسیر موردنظر، طبق برنامه

OC performance

عملکرد طبق برنامه

The captain confirmed that the ship was OC.

کاپیتان تأیید کرد که کشتی در مسیر موردنظر است.

پیشنهاد بهبود معانی

ارجاع به لغت oc

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «oc» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۹ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/oc

لغات نزدیک oc

پیشنهاد بهبود معانی