آیکن بنر

سطح‌بندی CEFR در فست دیکشنری

سطح‌بندی CEFR در فست دیکشنری

مشاهده
Fast Dictionary - فست دیکشنری
حالت روز
حالت خودکار
حالت شب
خرید اشتراک
  • ورود یا ثبت‌نام
  • دیکشنری
  • مترجم
  • نرم‌افزار‌ها
    نرم‌افزار اندروید مشاهده
    نرم‌افزار اندروید
    نرم‌افزار آی‌او‌اس مشاهده
    نرم‌افزار آی او اس
    افزونه‌ی کروم مشاهده
    افزونه‌ی کروم
  • وبلاگ
  • پشتیبانی
  • خرید اشتراک
  • لغات من
    • معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها
    • انگلیسی به انگلیسی
    • مترادف و متضاد
    • ارجاع
    آخرین به‌روزرسانی: ۱۲ شهریور ۱۴۰۲

    Od

    ˌoʊˈdiː ˌəʊ ˈdiː ˌəʊ ˈdiː

    معنی od | جمله با od

    interjection

    قدیمی به خدا، ای خدا، خدایا (سوگند ملایم)

    OD, this traffic is ridiculous!

    به خدا این ترافیک مسخره است!

    OD! I forgot my keys again!

    ای خدا، دوباره کلیدهایم را فراموش کردم!

    noun

    مصرف بیش‌ از حد، بیش‌مصرفی، اوردوز (استفاده از دارو یا موادمخدر یا مواد دیگر در مقادیر بیشتر از توان متابولیک بدن)

    تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

    نرم افزار آی او اس فست دیکشنری

    The signs of an OD include shallow breathing, blue lips, and loss of consciousness.

    علائم بیش‌مصرفی مشتمل بر تنفس شکمی، لب‌های آبی و از دست دادن هوشیاری است.

    The rise in OD deaths from fentanyl has become a serious public health concern.

    افزایش مرگ‌ومیر ناشی از مصرف بیش از حد فنتانیل به یک نگرانی جدی برای سلامت عمومی تبدیل شده است.

    noun

    کسی که بیش‌ از حد مصرف کرده است

    The family of the OD was devastated by the news of their loved one's death.

    خانواده‌ی این شخص اوردوز کرده از خبر درگذشت عزیزشان داغون شدند.

    The hospital staff was able to revive the OD with the help of emergency medication.

    کارکنان بیمارستان با کمک داروهای اورژانسی توانستند کسی که بیش‌ از حد مصرف کرده بود را احیا کنند.

    verb - intransitive

    بیمار شدن یا مرگ بر اثر بیش‌مصرفی، اوردوز شدن

    She OD'd on heroin and died.

    او بیش از حد هروئین مصرف کرد و مرد.

    The rockstar OD'd on drugs and was rushed to the hospital.

    این راک استار بر اثر بیش‌مصرفی بیمار شد و به بیمارستان منتقل شد.

    verb - intransitive informal

    زیاده‌روی کردن

    She OD'd on chocolate.

    در خوردن شکلات زیاده‌روی کرد.

    It's important to be aware of your limits and not OD on exercise.

    مهم است که از محدودیت‌های خود آگاه باشید و در ورزش زیاده‌روی نکنید.

    abbreviation

    پزشکی (doctor of optometry) پزشک اپتومتری، بینایی‌سنج

    link-banner

    لیست کامل لغات دسته‌بندی شده‌ی پزشکی

    مشاهده

    Dr. Smith is an OD.

    دکتر اسمیت پزشک اپتومتری است.

    ODs are trained to diagnose and treat a variety of eye conditions.

    بینایی‌سنج‌ها برای تشخیص و درمان انواع بیماری‌های چشمی آموزش دیده‌اند.

    abbreviation

    لاتین (oculus dexter) چشم راست

    The optometrist prescribed new glasses to improve the vision in the patient's OD.

    این اپتومتریست برای بهبود دید در چشم راست بیمار، عینک جدیدی تجویز کرد.

    The patient's OD was found to have a slight astigmatism during the eye exam.

    در طول معاینه‌ی چشم مشخص شد که چشم راست بیمار آستیگماتیسم خفیفی دارد.

    abbreviation

    (officer of the day) افسر نگهبان

    The commander appointed a new OD.

    فرمانده افسر نگهبان جدیدی را منصوب کرد.

    The OD worked tirelessly to maintain discipline and order among the troops.

    افسر نگهبان به‌طور بی‌وقفه برای حفظ نظم و انضباط در میان نیروها تلاش می‌کرد.

    abbreviation

    رنگ (olive drab) سبز زیتونی، سبز ارتشی

    link-banner

    لیست کامل لغات دسته‌بندی شده‌ی رنگ

    مشاهده

    The tank was painted in a dark shade of OD.

    این تانک به رنگ سبز ارتشی تیره رنگ‌آمیزی شده بود.

    The military jeep was painted in an OD color to remain inconspicuous during tactical operations.

    جیپ نظامی به رنگ سبز ارتشی رنگ‌آمیزی شده بود تا در طول عملیات‌های تاکتیکی دیده نشود.

    abbreviation

    (on demand) عندالمطالبه

    پیشنهاد بهبود معانی

    انگلیسی به انگلیسی | مترادف و متضاد od

    1. verb dose too heavily
      Synonyms:
      overdose
    1. noun a doctor's degree in optometry
      Synonyms:
      Doctor of Optometry
    1. noun the right eye
      Synonyms:
      oculus dexter

    ارجاع به لغت od

    از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

    شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

    کپی

    معنی لغت «od» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۴ آذر ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/od

    لغات نزدیک od

    • - oculo-
    • - oculomotor
    • - od
    • - odalisque or odalisk
    • - odbc
    پیشنهاد بهبود معانی

    آخرین مطالب وبلاگ

    مشاهده‌ی همه
    اصطلاحات و لغات والیبالی در انگلیسی

    اصطلاحات و لغات والیبالی در انگلیسی

    لغات و اصطلاحات بسکتبال به انگلیسی

    لغات و اصطلاحات بسکتبال به انگلیسی

    لغات و اصطلاحات فوتبالی به انگلیسی

    لغات و اصطلاحات فوتبالی به انگلیسی

    لغات تصادفی

    اگر معنی این لغات رو بلد نیستی کافیه روشون کلیک کنی!

    humanistic humanities humongous hunch hydration hypothetically ideally trick turban micromanagement hepatitis orange juice lowboy evolutionist aft رغبت مذمت کردن مذاب ذوب شدن ذوب کردن قلابچه‌ماهی چرم‌ماهی گورخرماهی فیل‌ماهی اعتلا اولویت‌بندی کردن پرآب تهاتر کردن جنوب شرقی جوی
    بیش از ۷ میلیون کاربر در وب‌سایت و نرم‌افزارها نماد تجارت الکترونیکی دروازه پرداخت معتبر
    فست دیکشنری
    فست دیکشنری نرم‌افزار برتر اندروید به انتخاب کافه بازار فست دیکشنری برنده‌ی جایزه‌ی کاربرد‌پذیری فست دیکشنری منتخب بهترین نرم‌افزار و وب‌سایت در جشنواره‌ی وب و موبایل ایران

    فست دیکشنری
    دیکشنری مترجم AI دریافت نرم‌افزار اندروید دریافت نرم‌افزار iOS دریافت افزونه‌ی کروم خرید اشتراک تاریخچه‌ی لغت روز
    مترجم‌ها
    ترجمه انگلیسی به فارسی ترجمه آلمانی به فارسی ترجمه فرانسوی به فارسی ترجمه اسپانیایی به فارسی ترجمه ایتالیایی به فارسی ترجمه ترکی به فارسی ترجمه عربی به فارسی ترجمه روسی به فارسی
    ابزارها
    ابزار بهبود گرامر ابزار بازنویسی ابزار توسعه ابزار خلاصه کردن ابزار تغییر لحن
    وبلاگ
    وبلاگ فست‌دیکشنری گرامر واژه‌های دسته‌بندی شده نکات کاربردی خبرهای فست دیکشنری افتخارات و جوایز
    قوانین و ارتباط با ما
    پشتیبانی درباره‌ی ما راهنما پیشنهاد افزودن لغت حریم خصوصی قوانین و مقررات
    فست دیکشنری در شبکه‌های اجتماعی
    فست دیکشنری در اینستاگرام
    فست دیکشنری در توییتر
    فست دیکشنری در تلگرام
    فست دیکشنری در یوتیوب
    فست دیکشنری در تیکتاک
    تمامی حقوق برای وب سایت و نرم افزار فست دیکشنری محفوظ است.
    © 2007 - 2025 Fast Dictionary - Fastdic All rights reserved.