برگزار کردن باربیکیو / ترتیب دادن باربیکیو
لیست کامل لغات دستهبندی شدهی کالوکیشنهای کاربردی سطح پیشرفته
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
We're organising a barbecue for Saturday.
ما داریم برای شنبه یک باربیکیو ترتیب میدهیم.
She organised a barbecue for her friends.
او برای دوستانش یک باربیکیو برگزار کرد.
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «organise a barbecue» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۱ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/organise-a-barbecue