طبیعتدوست، اهل طبیعتگردی، دوستدار فضای باز، علاقهمند به فعالیتهای تفریحی در فضای باز
She’s really outdoorsy—she goes hiking almost every weekend.
او واقعاً طبیعتدوست است؛ تقریباً همهی آخرهفتهها به کوهنوردی میرود.
I’m not very outdoorsy, I prefer staying in and reading a book.
زیاد اهل طبیعتگردی نیستم، ترجیح میدهم در خانه بمانم و کتاب بخوانم.
وابسته به فضای باز، وابسته به طبیعت، وابسته به فعالیتهای تفریحی در فضای باز
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
This backpack has an outdoorsy design, perfect for camping trips.
این کولهپشتی طراحیای مخصوص فضای باز دارد و برای سفرهای کمپینگ عالی است.
The brand is known for its outdoorsy image and connection to adventure sports.
این برند بهخاطر تصویر طبیعتگرایانه و ارتباطش با ورزشهای ماجراجویانه شناخته میشود.
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «outdoorsy» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۴ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/outdoorsy