برجسته، غالب، مهم، عمده، جامع، فراگیر، گسترده
Their overarching objective is to create a safer, more dynamic society.
هدف عمدهی آنها ایجاد جامعهای امنتر و پویاتر است.
We need an overarching strategy to address the environmental crisis.
برای مقابله با بحران زیستمحیطی، به استراتژی فراگیری نیاز داریم.
There’s an overarching narrative that connects all the stories in the book.
روایتی جامع وجود دارد که همهی داستانهای کتاب را به هم پیوند میدهد.
مشرف، فرازنده، سایهگستر، گسترده، پوشاننده (وابسته به ساختارهایی که بهصورت قوسیشکل یا پلمانند در بالا قرار میگیرند)
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
The overarching branches of the tree created a natural canopy.
شاخههای گستردهی درخت، سایبانی طبیعی ایجاد کرده بودند.
The couple sat under an overarching bower, enjoying the shade and the sweet scent of the flowers.
آن زوج زیر سایهبانی قوسیشکل نشستند و از سایه و بوی خوش گلها لذت بردند.
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «overarching» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۸ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/overarching