برجسته، غالب، مهم، عمده، جامع، فراگیر، گسترده
Their overarching objective is to create a safer, more dynamic society.
هدف عمدهی آنها ایجاد جامعهای امنتر و پویاتر است.
We need an overarching strategy to address the environmental crisis.
برای مقابله با بحران زیستمحیطی، به استراتژی فراگیری نیاز داریم.
There’s an overarching narrative that connects all the stories in the book.
روایتی جامع وجود دارد که همهی داستانهای کتاب را به هم پیوند میدهد.
مشرف، فرازنده، سایهگستر، گسترده، پوشاننده (وابسته به ساختارهایی که بهصورت قوسیشکل یا پلمانند در بالا قرار میگیرند)
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
The overarching branches of the tree created a natural canopy.
شاخههای گستردهی درخت، سایبانی طبیعی ایجاد کرده بودند.
The couple sat under an overarching bower, enjoying the shade and the sweet scent of the flowers.
آن زوج زیر سایهبانی قوسیشکل نشستند و از سایه و بوی خوش گلها لذت بردند.
کلمهی «overarching» در زبان فارسی به «جامع»، «کلی»، «فراگیر»، «عمده» یا «سراسری» ترجمه میشود.
واژهی «overarching» برای توصیف چیزی استفاده میشود که بر چندین بخش، موضوع یا جنبه مختلف تأثیر میگذارد و آنها را در یک چارچوب کلی یا واحد قرار میدهد. به بیان دیگر، «overarching» مفهومی است که به نوعی وحدتبخش و جامع است و حوزههای مختلف را تحت پوشش یا نفوذ خود قرار میدهد. این واژه اغلب در متون رسمی، علمی، مدیریتی و تحلیلی به کار میرود تا رابطه یا اثرگذاری گسترده یک عامل، ایده یا هدف را نشان دهد.
در محیطهای کاری و مدیریتی، «overarching» برای توصیف اهداف، استراتژیها یا سیاستهایی استفاده میشود که بر تمام بخشها یا پروژههای سازمان تأثیر میگذارند. برای مثال، وقتی گفته میشود «The overarching goal of the company is customer satisfaction»، منظور این است که هدف کلی و سراسری سازمان، رضایت مشتری است و این هدف بر همه تصمیمها و فعالیتها تأثیرگذار است. این کاربرد نشان میدهد که مفهوم «overarching» به ایجاد هماهنگی و جهتدهی کلی کمک میکند و تمرکز بر یک هدف یا چارچوب جامع را بیان میکند.
در متون علمی و پژوهشی، «overarching» برای توصیف نظریهها، چارچوبها یا مفاهیم کلی که چندین موضوع یا یافته را در بر میگیرد استفاده میشود. به عنوان مثال، یک مطالعه ممکن است «overarching theory» ارائه دهد که چندین نتیجه و مشاهدات مختلف را توضیح میدهد. در این زمینه، «overarching» نشاندهندهی جامعیت، کلیت و توانایی یک مفهوم برای پوشش دادن جزئیات متعدد است و به محققان کمک میکند تا ارتباط بین یافتهها را به شکل یکپارچه ببینند.
در ادبیات و نوشتار تحلیلی، «overarching» میتواند برای بیان تم اصلی یا پیام کلی یک اثر به کار رود. برای مثال، یک رمان ممکن است چندین داستان و شخصیت مختلف داشته باشد، اما یک تم «overarching» آنها را به هم پیوند دهد و مفهوم واحدی را منتقل کند. این کاربرد نشان میدهد که واژهی «overarching» نه تنها پوششدهنده جزئیات متعدد است، بلکه بار معنایی هماهنگی، وحدت و جامعیت را نیز به همراه دارد.
«overarching» مفهومی است که بر کلیت، فراگیری و اثرگذاری سراسری تأکید دارد. این واژه در متون مدیریتی، علمی، پژوهشی و ادبی کاربرد گسترده دارد و نشاندهندهی وحدتبخشی، جهتدهی کلی و پوشش دادن ابعاد مختلف یک موضوع یا هدف است. استفاده درست از «overarching» میتواند به انتقال واضح مفهوم جامع و کلی کمک کند و اهمیت و ارتباط بین اجزا یا موضوعات مختلف را به صورت یکپارچه بیان نماید.
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «overarching» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۱ شهریور ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/overarching