گذشتهی ساده:
oversleptشکل سوم:
oversleptسومشخص مفرد:
oversleepsوجه وصفی حال:
oversleepingخواب ماندن، دیر از خواب بلند شدن، بیشازحد معمول خوابیدن
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
I overslept and missed the train.
خواب ماندم و به قطار نرسیدم.
I have a tendency to oversleep when I'm feeling really tired.
وقتی خیلی خستهام، دوست دارم بیشتر بخوابم.
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «oversleep» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۹ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/oversleep