امکانات گرامرلی و هوش مصنوعی (AI) برای متون فارسی و انگلیسی

Overwatch

آخرین به‌روزرسانی:

معنی

verb - transitive
نظارت کردن، پاییدن، زیر نظر گرفتن، مراقبت کردن

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

فست دیکشنری در اینستاگرام
پیشنهاد بهبود معانی

ارجاع به لغت overwatch

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «overwatch» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۴ آذر ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/overwatch

لغات نزدیک overwatch

پیشنهاد بهبود معانی