بهشدت، شدیداً، زیاد، بسیار
His kindness and generosity were overwhelmingly appreciated by those around him.
اطرافیانش مهربانی و سخاوت او را بهشدت تحسین کردند.
The smell of freshly baked bread was overwhelmingly delicious.
بوی نان تازهپختهشده بهشدت مطبوع بود.
اکثراً، عمدتاً، غالباً، اغلب، اکثریت
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
The company's employees were overwhelmingly female.
کارکنان شرکت اکثراً خانم بودند.
He was overwhelmingly kind to children.
او عمدتاً با بچهها مهربان بود.
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «overwhelmingly» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۰ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/overwhelmingly