فقط تا پایان اردیبهشت فرصت دارید با قیمت ۱۴۰۳ اشتراک‌های فست‌دیکشنری را تهیه کنید.
آخرین به‌روزرسانی:

Parametric

ˌperəˈmetrɪk ˌpærəˈmetrɪk

معنی و نمونه‌جمله‌ها

adjective

پارامتری، فراسنجه‌ای، وابسته به پارامتر

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

همگام سازی در فست دیکشنری

The engineer used a parametric model to design the bridge.

مهندس برای طراحی پل از مدل پارامتری استفاده کرد.

Parametric analysis helps us understand how different variables affect the outcome.

تحلیل پارامتری به ما کمک می‌کند که بفهمیم چگونه متغیرهای مختلف بر نتیجه تأثیر می‌گذارند.

پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد parametric

  1. adjective relating to or expressed in terms of parameters

ارجاع به لغت parametric

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «parametric» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۴ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/parametric

لغات نزدیک parametric

پیشنهاد بهبود معانی