آخرین به‌روزرسانی:

Pencil Lead

معنی و نمونه‌جمله‌ها

collocation noun

نوک مداد، مغزی مداد

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

فست دیکشنری در ایکس

The artist carefully sharpened the pencil lead.

هنرمند مغزی مداد را بادقت تراشید.

The quality of the pencil lead can significantly affect the drawing's outcome.

کیفیت نوک مداد به‌طور قابل‌توجهی می‌تواند بر نتیجه‌ی نقاشی تأثیر بگذارد.

نمونه‌جمله‌های بیشتر

The child broke the pencil lead while writing.

کودک در حین نوشتن نوک مداد را شکست.

پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد pencil lead

  1. noun the material (usually black or dark gray) which allows a pencil to work

ارجاع به لغت pencil lead

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «pencil lead» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۴ خرداد ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/pencil-lead

لغات نزدیک pencil lead

پیشنهاد بهبود معانی