فقط تا پایان اردیبهشت فرصت دارید با قیمت ۱۴۰۳ اشتراک‌های فست‌دیکشنری را تهیه کنید.
آخرین به‌روزرسانی:

Permanent Residency

معنی و نمونه‌جمله‌ها

collocation noun

اقامت دائمی، اقامت دائم (حق سکونت نامحدود فرد خارجی در کشوری دیگر)

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

فست دیکشنری در اینستاگرام

She applied for obtaining permanent residency in Canada last year.

او سال گذشته برای اقامت دائمی کانادا اقدام کرد.

Many students seek permanent residency after completing their studies.

بسیاری از دانشجویان پس‌از اتمام تحصیلات خود به‌دنبال اقامت دائم هستند.

پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد permanent residency

  1. noun a person's immigration status in a country that allows them to live and work there indefinitely

ارجاع به لغت permanent residency

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «permanent residency» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۵ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/permanent-residency

لغات نزدیک permanent residency

پیشنهاد بهبود معانی