شکل جمع:
piemenپایپز، پایساز، استاد پایپزی (قناد یا آشپز متخصص در تهیهی شیرینی پای)
She learned the art of making pies from a famous pieman in London.
او هنر پایپزی را از پایسازی معروف در لندن آموخت.
The young apprentice dreamed of becoming a master pieman one day.
شاگرد جوان آرزو داشت که روزی به استاد پایپزی ماهری تبدیل شود.
پایفروش، فروشندهی شیرینی پای
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
The pieman’s stall was always crowded with hungry customers.
دکهی پایفروش همیشه پر از مشتریان گرسنه بود.
He worked as a pieman in the local market before opening his bakery.
قبلاز اینکه شیرینیپزی خودش را باز کند، بهعنوان پایفروش در بازار محلی کار میکرد.
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «pieman» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۳ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/pieman