فست‌دیکشنری ۱۷ ساله شد! 🎉

Piscatorial

ˌpɪskəˈtɔːriəl ˌpɪskəˈtɔːriəl
آخرین به‌روزرسانی:

معنی

  • adjective
    ( piscatory )وابسته به ماهیگیری، وابسته به صید ماهی
پیشنهاد بهبود معانی

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

مترادف و متضاد piscatorial

  1. adjective Relating to or characteristic of the activity of fishing
    Synonyms: piscatory, piscine, angling, fishing, piscatorian, piscatorious

ارجاع به لغت piscatorial

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «piscatorial» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۹ اردیبهشت ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/piscatorial

لغات نزدیک piscatorial

پیشنهاد بهبود معانی