فقط تا پایان اردیبهشت فرصت دارید با قیمت ۱۴۰۳ اشتراک‌های فست‌دیکشنری را تهیه کنید.
آخرین به‌روزرسانی:

Piscatorial

ˌpɪskəˈtɔːriəl ˌpɪskəˈtɔːriəl

معنی

adjective

( piscatory )وابسته به ماهیگیری، وابسته به صید ماهی

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

فست دیکشنری در ایکس
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد piscatorial

  1. adjective relating to or characteristic of the activity of fishing
    Synonyms:
    fishing angling piscatory piscine piscatorian piscatorious

ارجاع به لغت piscatorial

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «piscatorial» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۴ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/piscatorial

لغات نزدیک piscatorial

پیشنهاد بهبود معانی