گذشتهی ساده:
played onشکل سوم:
played onسومشخص مفرد:
plays onوجه وصفی حال:
playing onفوتبال ورزش در موقعیت آنساید قرار دادن، موجب آنساید شدن بازیکنی دیگر (آفساید را از بین بردن)
همچنین میتوان از play onside استفاده کرد.
لیست کامل لغات دستهبندی شدهی فوتبال
The TV replay confirmed that the defender’s foot played the attacker onside.
بازپخش تلویزیونی تأیید کرد که پای مدافع باعث آنساید شدن مهاجم شد.
His poor positioning played two opponents on, leading to a goal.
جایگیری ضعیف او، دو بازیکن حریف را در موقعیت آنساید قرار داد و منجر به گل شد.
ورزش ادامه دادن بازی، بازی را قطع نکردن
لیست کامل لغات دستهبندی شدهی ورزش
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
Even after the bad call, the team played on and scored a goal.
حتی پساز تصمیم اشتباه داور، تیم بازی را ادامه داد و گل زد.
The injured player tried to play on, but he was clearly in pain.
بازیکن مصدوم تلاش کرد بازی را ادامه دهد، اما بهوضوح درد داشت.
ورزش (کریکت) توپ را به ویکت زدن
It’s frustrating for any batsman to play on when they’re in good form.
برای هر ضربهزنندهای ناامیدکننده است که درحالیکه در فرم خوبی است، اشتباهی به ویکت بزند.
The crowd gasped as the opener played on to the stumps.
وقتی بازیکن آغازگر توپ را به ویکت زد، جمعیت از تعجب نفسشان بند آمد.
سوءاستفاده کردن از احساسات، بازی کردن با احساسات
Scammers usually play on people’s greed or fear to trick them.
کلاهبرداران معمولاً برای فریب مردم از حرص یا ترس آنها سوءاستفاده میکنند.
Politicians often play on the emotions of voters to gain support.
سیاستمداران اغلب برای جلب حمایت، با احساسات رأیدهندگان بازی میکنند.
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «play on» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۶ مهر ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/play-on