دوقطبیشده، دودستهشده، دچار شکاف، درگیر دودستگی (تقسیمشده به دو گروه کاملاً مخالف)
The inheritance dispute polarized the siblings.
دعوا بر سر ارث، خواهر و برادرها را دچار دودستگی کرده بود.
Political discourse has become so polarized that compromise seems impossible.
گفتوگوی سیاسی بهقدری دوقطبیشده است که رسیدن به توافق تقریباً ناممکن به نظر میرسد.
The country has become polarized over the new immigration policy.
کشور بر سر سیاست مهاجرتی جدید دچار شکاف شده است.
فیزیک قطبیده، قطبیشده، قطبیدهشده، دارای قطبش، پلاریزه (وابسته به نوری که موجهای آن تنها در جهتی مشخص نوسان دارند)
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
The experiment requires a source of polarized light.
این آزمایش به منبعی از نور قطبیده نیاز دارد.
The microscope uses polarized light to examine crystals.
این میکروسکوپ برای بررسی بلورها از نور پلاریزه استفاده میکند.
قطبیده، قطبیشده، قطبیدهشده، دارای قطبش، پلاریزه (وابسته به شیشه یا مادهای که با استفاده از پوششی خاص، نور بازتابی را کاهش میدهد)
His sunglasses have polarized lenses.
عینک آفتابی او دارای لنزهای پلاریزه است.
Polarized windows are used in cars to decrease reflection.
پنجرههای قطبیدهشده در خودروها برای کاهش بازتاب استفاده میشوند.
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «polarized» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۲ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/polarized