پراگماتیست، عملگرا، پیرو فلسفهی عملی، متسامح، مصلحتگرا، واقعبین، عملیبین، کارکردگرا
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
hHe is a pragmatist and took advantage of every opportunity.
او یک عملگرا است و از هر فرصتی استفاده میکند.
The pragmatist believed that the truth of a belief should be judged by its practical consequences.
پراگماتیست معتقد بود که حقیقت یک عقیده را باید براساس پیامدهای عملی آن قضاوت کرد.
Americans are reputation for their political pragmatists.
آمریکاییها بهخاطر عملگرایان سیاسی خود شهرت دارند.
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «pragmatist» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۵ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/pragmatist