فست‌دیکشنری ۱۷ ساله شد! 🎉

Prim And Proper

prɪm ænd ˈprɑpər prɪm ænd ˈprɒpə
آخرین به‌روزرسانی:

معنی و نمونه‌جمله‌ها

  • adjective
    خشک، رسمی، عصاقورت‌داده، مبادی آداب
    • - The prim and proper lady refused to engage in any vulgar conversation.
    • - خانم مبادی آداب از شرکت در گفتگوهای مبتذل امتناع می‌کرد.
    • - The prim and proper teacher insisted on neat and organized classrooms.
    • - معلم عصاقورت‌داده بر کلاس‌های تمیز و مرتب تأکید داشت.
پیشنهاد بهبود معانی

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

ارجاع به لغت prim and proper

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «prim and proper» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۴ خرداد ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/prim-and-proper

لغات نزدیک prim and proper

پیشنهاد بهبود معانی