فقط تا پایان اردیبهشت فرصت دارید با قیمت ۱۴۰۳ اشتراک‌های فست‌دیکشنری را تهیه کنید.
آخرین به‌روزرسانی:

Propagator

ˈprɑːpəɡeɪtər ˈprɒpəɡeɪtə

شکل جمع:

propagators

معنی و نمونه‌جمله‌ها

noun countable

زیست‌شناسی تکثیرگر (دستگاهی که برای تکثیر از آن استفاده می‌شود)

link-banner

لیست کامل لغات دسته‌بندی شده‌ی زیست‌شناسی

مشاهده

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

فست دیکشنری در ایکس

I placed the tomato plants in the propagator.

بوته‌های گوجه‌فرنگی را در تکثیرگر قرار دادم.

The propagator helped accelerate the growth of my seedlings.

تکثیرگر به تسریع رشد نهال‌های من کمک کرد.

پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد propagator

  1. noun someone who spreads the news
    Synonyms:
    disseminator

ارجاع به لغت propagator

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «propagator» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۳ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/propagator

لغات نزدیک propagator

پیشنهاد بهبود معانی