محاکمه کردن، به دادگاه کشاندن
لیست کامل لغات دستهبندی شدهی کالوکیشنهای کاربردی سطح پیشرفته
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
The suspect was put on trial for robbery.
مظنون به اتهام سرقت محاکمه شد.
The new policy was put on trial for a month to see its effectiveness.
سیاست جدید به مدت یک ماه به صورت آزمایشی اجرا شد تا اثربخشی آن مشخص شود.
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «put on trial» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۵ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/put-on-trial