انگلیسی آمریکایی تختهگاز رفتن، پدال گاز را ته فشار دادن
Hurry up and put the pedal to the metal, we're running late!
عجله کن و تختهگاز برو، دیرمون شده!
If you want to get there on time, you better put the pedal to the metal.
اگه میخواهی بهموقع برسی اونجا، بهتره پدال گاز رو تا ته فشار بدی.
انگلیسی آمریکایی گاز دادن، خیلی سریع کار کردن
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
The boss is expecting us to put the pedal to the metal.
رئیس از ما انتظار داره که گاز بدیم.
There's no time to waste, we need to put the pedal to the metal.
وقتی برای تلف کردن وجود نداره، باید خیلی سریع کار کنیم.
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «put the pedal to the metal» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۵ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/put-the-pedal-to-the-metal