آخرین به‌روزرسانی:

Re-establishment

ˌriːɪˈstæblɪʃmənt ˌriːɪˈstæblɪʃmənt

توضیحات:

شکل نوشتاری دیگر این لغت: reestablishment

معنی و نمونه‌جمله‌ها

noun uncountable

بازبرپایی، بازسازی، بازتأسیس، احیا، برقراری مجدد

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

خرید اشتراک فست دیکشنری

They called for the reestablishment of traditional values.

آن‌ها خواستار احیای ارزش‌های سنتی بودند.

After the disaster, the re-establishment of infrastructure was a priority.

پس‌از فاجعه، بازسازی زیرساخت‌ها در اولویت قرار داشت.

نمونه‌جمله‌های بیشتر

They worked hard on the re-establishment of diplomatic relations.

آن‌ها برای برقراری مجدد روابط دیپلماتیک سخت تلاش کردند.

پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد re-establishment

  1. noun the act of establishing something again after it was lost, destroyed, or interrupted

ارجاع به لغت re-establishment

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «re-establishment» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۹ تیر ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/re-establishment

لغات نزدیک re-establishment

پیشنهاد بهبود معانی