دوباره شکل گرفتن، از نو تشکیل شدن، مجدداً تشکیل شدن
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
The team captain called a meeting to discuss the possibility of re-forming the team for the upcoming season.
کاپیتان تیم جلسهای را برای بررسی احتمال تشکیل مجدد تیم برای فصل آینده تشکیل داد.
Following a period of disbandment, the members of the dance group decided to re-form.
پس از یک دوره انحلال، اعضای گروه رقص تصمیم گرفتند گروه را از نو تشکیل دهند.
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «re-form» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۲ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/re-form