فقط تا پایان اردیبهشت فرصت دارید با قیمت ۱۴۰۳ اشتراک‌های فست‌دیکشنری را تهیه کنید.
آخرین به‌روزرسانی:

Rebase

معنی و نمونه‌جمله‌ها

verb - transitive

تغییر کردن (پایه)

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

هوش مصنوعی فست دیکشنری

The developer had to rebase the code to fix the issue.

توسعه‌دهنده مجبور شد به منظور رفع مشکل، کد را تغییر دهد.

The retail price index was rebased in January 1987.

شاخص قیمت خرده‌فروشی در ماه ژانویه‌ی سال ۱۹۸۷ تغییر کرد.

پیشنهاد بهبود معانی

ارجاع به لغت rebase

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «rebase» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۴ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/rebase

لغات نزدیک rebase

پیشنهاد بهبود معانی