(موجود یا جسمی) خراشنده، خراشدهنده
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
The scratcher left marks on the wooden door.
موجود خراشنده بر روی در چوبی آثاری بر جا گذاشت.
The cat used the scratcher to sharpen its claws.
گربه از خراشنده برای تیز کردن چنگالهایش استفاده کرد.
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «scratcher» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۹ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/scratcher