فقط تا پایان اردیبهشت فرصت دارید با قیمت ۱۴۰۳ اشتراک‌های فست‌دیکشنری را تهیه کنید.
آخرین به‌روزرسانی:

Seafood

ˈsiːfuːd ˈsiːfuːd

معنی و نمونه‌جمله‌ها

noun uncountable

غذا و آشپزی غذای دریایی، خوراک دریایی

link-banner

لیست کامل لغات دسته‌بندی شده‌ی غذا و آشپزی

مشاهده

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

خرید اشتراک فست دیکشنری

I love eating seafood, especially shrimp and crab.

عاشق خوردن خوراک دریایی به‌ویژه میگو و خرچنگ هستم.

I try to incorporate seafood into my diet.

سعی می‌کنم خوراک دریایی را در برنامه‌ی غذایی‌ام بگنجانم.

پیشنهاد بهبود معانی

ارجاع به لغت seafood

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «seafood» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۷ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/seafood

لغات نزدیک seafood

پیشنهاد بهبود معانی