گذشتهی ساده:
skiddooedشکل سوم:
skiddooedسومشخص مفرد:
skiddoosوجه وصفی حال:
skiddooingشکل نوشتاری دیگر این لغت: skidoo
عازم شدن، رفتن، در رفتن، جیم شدن
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
Let’s skiddoo before the traffic gets worse.
بیا قبلاز اینکه ترافیک بدتر شود، برویم.
The kids skiddooed from the yard when they heard their mom calling.
وقتی بچهها صدای مادرشان را شنیدند، از حیاط در رفتند.
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «skiddoo» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۹ آذر ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/skiddoo