برفپیمایی (پیادهروی در برف با استفاده از کفشهای مخصوص هوای برفی)
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
His favorite winter activity is snowshoeing with friends.
برفپیمایی با دوستان فعالیت زمستانی موردعلاقهی اوست.
Snowshoeing is a fantastic way to explore winter landscapes.
برفپیمایی راهی عالی برای گشتوگذار در مناظر زمستانی است.
She spent the afternoon snowshoeing through the serene forest.
او بعدازظهر را با برفپیمایی در این جنگل آرام سپری کرد.
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «snowshoeing» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۳۱ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/snowshoeing