فست‌دیکشنری ۱۷ ساله شد! 🎉

Snowshoe

ˈsnoʊʃuː ˈsnəʊʃuː
آخرین به‌روزرسانی:

معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها

  • noun countable
    پاچیله، چغته، چقته (کفش مخصوص راه رفتن در برف)
    • - The snowshoe was essential for hiking in the deep winter snow.
    • - پاچیله برای پیاده‌روی در برف عمیق زمستان ضروری بود.
    • - My friend lent me his snowshoes for our winter hike in the mountains.
    • - دوستم پاچیله‌هایش را برای پیاده‌روی زمستانی در کوهستان به من قرض داد.
  • noun countable
    جانورشناسی خرگوش پاشنه‌برفی
    • - The long ears of the snowshoe twitched, alerting it to any potential danger nearby.
    • - گوش‌های بلند خرگوش پاشنه‌برفی تکان خورد و آن را از خطر احتمالی در آن نزدیکی آگاه کرد.
    • - Hikers often encounter snowshoes while exploring North American wilderness areas during winter months.
    • - کوه‌نوردان اغلب هنگام کاوش در مناطق بیابانی آمریکای شمالی در ماه‌های زمستان با خرگوش‌های پاشنه‌برفی روبه‌رو می‌شوند.
  • noun countable
    جانورشناسی گربه‌ی کفش‌برفی
    • - The snowshoe prowled through the yard, its blue eyes gleaming in the moonlight.
    • - گربه‌ی کفش‌برفی در حیاط می‌چرخید و چشمان آبی‌اش در نور مهتاب می‌درخشید.
    • - The distinctive markings on a snowshoe's face make it easy to identify among other cats.
    • - نشانه‌های مشخص روی صورت گربه‌های کفش‌‌برفی تشخیص آن‌ها را در میان گربه‌های دیگر آسان می‌کند.
پیشنهاد بهبود معانی

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

ارجاع به لغت snowshoe

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «snowshoe» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۳۰ اردیبهشت ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/snowshoe

لغات نزدیک snowshoe

پیشنهاد بهبود معانی