شکل جمع:
sons of bitchesمخفف: S.O.B.
انگلیسی آمریکایی عامیانه ناپسند حرامزاده، قحبهزاده، زنازاده، مادرخراب، عوضی، پدرسگ، مادرسگ، مادرجنده، مادربهخطا
The son of a bitch stole my wallet!
حرامزاده کیفم را دزدید!
He was mischievous, that son of a bitch.
آن مادربهخطا بدجنس بود.
ناپسند مرد، پسر، مردک، پسرک
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
That son of a bitch owes me money.
آن مردک به من پول بدهکار است.
That son of a bitch is coming this way.
آن پسر درحال آمدن به اینطرف است.
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «son of a bitch» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۳ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/son-of-a-bitch