فقط تا پایان اردیبهشت فرصت دارید با قیمت ۱۴۰۳ اشتراک‌های فست‌دیکشنری را تهیه کنید.
خرید اشتراک
آخرین به‌روزرسانی:
Space Station
ˈspeɪsˈsteɪʃn̩
speɪsˈsteɪʃn̩
شکل جمع:
space stationsتوضیحات:
همچنین می‌توان از space platform به جای space station استفاده کرد.
معنی و نمونه‌جمله‌ها
noun
countable
ایستگاه فضایی، پایگاه فضایی
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
The astronauts aboard the space station are conducting experiments in zero gravity.
فضانوردان حاضر در ایستگاه فضایی در حال انجام آزمایش‌هایی در گرانش صفر هستند.
The construction of the space station required the collaboration of multiple countries.
ساخت پایگاه فضایی نیازمند همکاری چندین کشور بود.
مترادف و متضاد space station
-
noun manned artificial research satelliteSynonyms:manned station space platform spaceport spaceport station space airport island base space island advance base cosmic stepping-stone
ارجاع به لغت space station
از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوه‌ی رفرنس‌دهی:
کپی
معنی لغت «space station» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۴ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/space-station
لغات نزدیک space station
- - space ship
- - space shuttle
- - space station
- - space station (or platform)
- - space suit