با خرید اشتراک حرفه‌ای، می‌توانید پوشه‌ها و لغات ذخیره شده در بخش لغات من را در دیگر دستگاه‌های خود همگام‌سازی کنید

Sphincter

ˈsfɪŋktər ˈsfɪŋktə
آخرین به‌روزرسانی:

معنی و نمونه‌جمله‌ها

noun countable
کالبدشناسی اسفنکتر، بَنداره، ماهیچه (در اطراف یک دهانه)

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

جای تبلیغ شما در فست دیکشنری
- A malfunctioning sphincter can lead to digestive issues and discomfort.
- اسفنکتر خراب می ‌تواند منجر به مشکلات گوارشی و ناراحتی شود.
- The sphincter is a circular muscle that controls the flow of bodily fluids.
- بنداره یک عضله‌ی حلقوی است که جریان مایعات بدن را کنترل می‌کند.
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد sphincter

  1. noun A ring of muscle that contracts to close an opening
    Synonyms: anatomical sphincter, sphincter muscle

ارجاع به لغت sphincter

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «sphincter» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۳ آذر ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/sphincter

لغات نزدیک sphincter

پیشنهاد بهبود معانی