فقط تا پایان اردیبهشت فرصت دارید با قیمت ۱۴۰۳ اشتراک‌های فست‌دیکشنری را تهیه کنید.
آخرین به‌روزرسانی:

Sphincter

ˈsfɪŋktər ˈsfɪŋktə

معنی و نمونه‌جمله‌ها

noun countable

کالبدشناسی اسفنکتر، بَنداره، ماهیچه (در اطراف یک دهانه)

link-banner

لیست کامل لغات دسته‌بندی شده‌ی کالبدشناسی

مشاهده

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

نرم افزار آی او اس فست دیکشنری

A malfunctioning sphincter can lead to digestive issues and discomfort.

اسفنکتر خراب می ‌تواند منجر به مشکلات گوارشی و ناراحتی شود.

The sphincter is a circular muscle that controls the flow of bodily fluids.

بنداره یک عضله‌ی حلقوی است که جریان مایعات بدن را کنترل می‌کند.

پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد sphincter

  1. noun a ring of muscle that contracts to close an opening
    Synonyms:
    sphincter muscle anatomical sphincter

ارجاع به لغت sphincter

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «sphincter» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۴ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/sphincter

لغات نزدیک sphincter

پیشنهاد بهبود معانی