صفت تفضیلی:
squabblierصفت عالی:
squabbliestستیزهجو، پرخاشجو، جنگجو، پرخاشگر، جنگطلب، ستیزهگر
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
The squabbly children fought over the last cookie.
بچههای پرخاشگر سر آخرین کلوچه دعوا کردند.
The squabbly neighbors argued about the property line.
همسایههای ستیزهجو در مورد مرز ملک با هم بحث کردند.
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «squabbly» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۲ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/squabbly