شکل نوشتاری این لغت در حالت صفت (adjective): steady-state
حالت ایستا، ایستاروند
The scientists were interested in studying the steady state of the chemical reaction.
دانشمندان علاقهمند به مطالعهی حالت ایستای این واکنش شیمیایی بودند.
The engine reached a steady state, maintaining a consistent speed throughout the journey.
موتور به ایستاروند رسید و سرعت ثابتی را در طول سفر حفظ کرد.
یکنواخت، پایدار
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
The steady-state climate of the region makes it an ideal location for agriculture.
آبوهوای یکنواخت منطقه، آن را به مکانی ایدئال برای کشاورزی تبدیل کرده است.
The steady-state growth of the company has allowed for a consistent increase in revenue over the years.
رشد پایدار شرکت باعث شده است که درآمد در طول سالها افزایش یابد.
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «steady state» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۵ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/steady-state