Swage

sweɪdʒ sweɪdʒ
آخرین به‌روزرسانی:

معنی

noun verb - transitive
قالب یا پرس آهنگری، قالب‌ریزی کردن، به شکل قالب درآوردن

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

فست دیکشنری در اینستاگرام
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد swage

  1. verb Form metals with a swage
    Synonyms: upset
  2. noun A tool used to thicken or spread metal (the end of a bar or a rivet etc.) by forging or hammering or swaging
    Synonyms: upset

ارجاع به لغت swage

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «swage» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۵ آبان ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/swage

لغات نزدیک swage

پیشنهاد بهبود معانی