مختصر، کوتاه، خلاصه، اجمالی
a synoptic account of the events
شرح اجمالی از رویدادها
His synoptic analysis of the financial market revealed several key trends.
تحلیل مختصر او از بازار مالی، چندین روند کلیدی را آشکار کرد.
همنوا، همنظر، همنظیر
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
The synoptic nature of the report allowed for a quick and unified understanding of the data.
ماهیت همنظیر گزارش امکان درک سریع و یکپارچهی دادهها را فراهم میکند.
The synoptic view of the situation helped to align everyone's perspective and goals.
نگرش همنظر به موقعیت، به همسو شدن دیدگاهها و اهداف همه کمک کرد.
آبوهوا همدید (فضای قابل مشاهده از یک نقطهی معین در فضا)
لیست کامل لغات دستهبندی شدهی آبوهوا
a synoptic chart
نقشهی همدید
synoptic weather observation
دیدهبانی همدید وضع هوا
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «synoptic» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۲ خرداد ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/synoptic