شکل جمع:
tagalongsدوچرخهی کودک (که به دوچرخهی بزرگترها وصل میشود)
We attached the tagalong to my bike so our daughter could join us.
ما دوچرخهی کودک را به دوچرخهام وصل کردیم تا دخترمان بتواند به ما ملحق شود.
Using the tagalong is a great way to introduce kids to longer bike rides.
استفاده از دوچرخهی کودک، راهی عالی برای معرفی بچهها به دوچرخهسواریهای طولانیتر است.
موی دماغ، آویزان، طفیلی
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
We wanted a private trip, but my cousin was a total tagalong.
میخواستیم سفر خصوصی داشته باشیم، ولی پسرخالهام موی دماغ ما شد!
Stop being such a tagalong and get your own plans!
انقدر آویزان دیگران نباش و برنامهای برای خودت داشته باش!
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «tagalong» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۹ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/tagalong