با خرید اشتراک حرفه‌ای، می‌توانید پوشه‌ها و لغات ذخیره شده در بخش لغات من را در دیگر دستگاه‌های خود همگام‌سازی کنید

Tarsal

American: ˈtæsl̩ British: ˈtɑːsl̩
آخرین به‌روزرسانی:

معنی

  • noun adjective
    وابسته به قوزک پا، مچ پایی، استخوان قوزک پا
پیشنهاد بهبود معانی

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

مترادف و متضاد tarsal

  1. noun Any bone of the tarsus
    Synonyms: tarsal-bone

ارجاع به لغت tarsal

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «tarsal» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۶ اردیبهشت ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/tarsal

لغات نزدیک tarsal

پیشنهاد بهبود معانی