فقط تا پایان اردیبهشت فرصت دارید با قیمت ۱۴۰۳ اشتراک‌های فست‌دیکشنری را تهیه کنید.
آخرین به‌روزرسانی:

Terrorist

ˈterərɪst ˈterərɪst

شکل جمع:

terrorists

معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها

noun countable B2

تروریست

link-banner

لیست کامل لغات دسته‌بندی شده‌ی واژگان کاربردی سطح مقدماتی

مشاهده

The terrorist was apprehended by the police before he could carry out his plan.

این تروریست پیش از اینکه بتواند نقشه‌ی خود را اجرا کند، پلیس او را دستگیر کرد.

A terrorist attacked the city, causing widespread panic and devastation.

یک تروریست به شهر حمله کرد و باعث وحشت و ویرانی گسترده شد.

adjective

تروریستی

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

فست دیکشنری در اینستاگرام

The city was left in shock after a terrorist attack on a crowded market.

پس از حمله‌ی تروریستی به بازار پرجمعیت، شهر در شوک فرو رفت.

The airport security was on high alert after receiving intelligence about a possible terrorist threat.

امنیت فرودگاه پس از دریافت اطلاعاتی در مورد تهدید احتمالی تروریستی در حالت آماده‌باش قرار گرفت.

پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد terrorist

  1. noun a person engaged in a political revolution
    Synonyms:
    rebel revolutionary subversive incendiary thug goon bomber alarmist

ارجاع به لغت terrorist

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «terrorist» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۹ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/terrorist

لغات نزدیک terrorist

پیشنهاد بهبود معانی