فقط تا پایان اردیبهشت فرصت دارید با قیمت ۱۴۰۳ اشتراک‌های فست‌دیکشنری را تهیه کنید.
آخرین به‌روزرسانی:

The Rest

ðə rɛst ðə rɛst

معنی و نمونه‌جمله‌ها

noun countable uncountable

باقی‌مانده، پس‌مانده، بقیه

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

جای تبلیغ شما در فست دیکشنری

He ate his sandwich and saved the rest for later.

ساندویچش را خورد و باقی‌مانده‌اش را برای بعد نگه داشت.

They divided the cake, and she took the rest home with her.

آن‌ها کیک را تقسیم کردند و او بقیه را با خود به خانه برد.

پیشنهاد بهبود معانی

ارجاع به لغت the rest

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «the rest» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۵ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/the-rest

لغات نزدیک the rest

پیشنهاد بهبود معانی