آخرین به‌روزرسانی:

The Rest

ðə rɛst ðə rɛst

معنی و نمونه‌جمله‌ها

noun countable uncountable

باقی‌مانده، پس‌مانده، بقیه

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

فست دیکشنری در اینستاگرام

He ate his sandwich and saved the rest for later.

ساندویچش را خورد و باقی‌مانده‌اش را برای بعد نگه داشت.

They divided the cake, and she took the rest home with her.

آن‌ها کیک را تقسیم کردند و او بقیه را با خود به خانه برد.

پیشنهاد بهبود معانی

ارجاع به لغت the rest

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «the rest» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۸ تیر ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/the-rest

لغات نزدیک the rest

پیشنهاد بهبود معانی