جاوا اسکریپت در مرورگر شما غیر فعال است و برای استفاده از تمام امکانات فست دیکشنری باید آن را فعال کنید.
فهرست
فهرست
ورود یا ثبتنام
جستوجو
نرمافزارها
نرمافزار اندروید
اطلاعات بیشتر
نرمافزار iOS
اطلاعات بیشتر
راهنما
تماس با ما
دربارهی ما
لغات جستوجو شده
وبلاگ
معنیها
To Run Amok
آخرین بهروزرسانی:
۶ خرداد ۱۴۰۲
Collocation
1- بیاراده دست به خشونت و آدمکشی بیسبب زدن
Collocation
2- هیجانزده و خشن شدن، عنان اختیار از دست دادن، خلبازی و خشونت کردن، دیوانهوار عمل کردن
پیشنهاد و بهبود معانی
تبلیغات
(تبلیغات را حذف کنید)
لغات نزدیک to run amok
-
to rights
-
to run (or fall) afoul of
- to run amok
-
to run out of ammunition
-
to say the least
پیشنهاد و بهبود معانی
دریافت فست دیکشنری از طریق اپاستور
دانلود مستقیم فست دیکشنری