شکل جمع:
toeholdsجای پا (محل استقرار پنجهی پا در کوهنوردی)
He found a toehold just big enough to support his weight.
او جای پایی پیدا کرد که به اندازهی کافی بزرگ بود تا وزنش را تحمل کند.
Without a good toehold, climbing this wall is very difficult.
بدون جای پای خوب، بالا رفتن از این دیوار بسیار سخت است.
نقطهی شروع خوب، پایهی قوی، موقعیت اولیهی مطمئن
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
Securing a toehold in this sector will open up many new opportunities.
داشتن موقعیت اولیهی مطمئن در این بخش، فرصتهای جدید زیادی را فراهم میکند.
He’s trying to gain a toehold in the competitive tech industry.
او تلاش میکند در صنعت فناوری رقابتی نقطهی شروع خوبی پیدا کند.
He was hoping his brother would give him a toehold in the export business.
امیدوار بود که برادرش در کار صادرات به او مجال بدهد.
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «toehold» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۳ خرداد ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/toehold