جعبهابزار
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
I bought a new toolbox to organize my carpentry tools.
جعبهابزار جدیدی خریدم تا ابزارهای نجاریام را مرتب کنم.
He kept all his screwdrivers and wrenches in a toolbox.
او تمام پیچگوشتیها و آچارهای خود را در جعبهابزار نگه میداشت.
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «toolbox» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۱ شهریور ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/toolbox