فست‌دیکشنری ۱۷ ساله شد! 🎉

Tophus

آخرین به‌روزرسانی:

معنی و نمونه‌جمله‌ها

  • noun countable
    پزشکی توفوس (رسوب اسید اوریک در بافت‌های بدن در بیمار مبتلا به نقرس)
    • - The tophus on his toe was causing him a great deal of pain.
    • - توفوس روی انگشت پایش درد زیادی برای او ایجاد می‌کرد.
    • - The tophi had become so large that surgery was necessary to remove them.
    • - توفوس‌ها به‌قدری بزرگ شده بودند که برای برداشتن آن‌ها جراحی لازم بود.
پیشنهاد بهبود معانی

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

مترادف و متضاد tophus

  1. noun A deposit of urates around a joint or in the external ear; diagnostic of advanced or chronic gout
    Synonyms: chalkstone
  2. noun An incrustation that forms on the teeth and gums
    Synonyms: tartar, calculus

ارجاع به لغت tophus

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «tophus» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۵ اردیبهشت ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/tophus

لغات نزدیک tophus

پیشنهاد بهبود معانی