فقط تا پایان اردیبهشت فرصت دارید با قیمت ۱۴۰۳ اشتراک‌های فست‌دیکشنری را تهیه کنید.
آخرین به‌روزرسانی:

Tophus

معنی و نمونه‌جمله‌ها

noun countable

پزشکی توفوس (رسوب اسید اوریک در بافت‌های بدن در بیمار مبتلا به نقرس)

link-banner

لیست کامل لغات دسته‌بندی شده‌ی پزشکی

مشاهده

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

جای تبلیغ شما در فست دیکشنری

The tophus on his toe was causing him a great deal of pain.

توفوس روی انگشت پایش درد زیادی برای او ایجاد می‌کرد.

The tophi had become so large that surgery was necessary to remove them.

توفوس‌ها به‌قدری بزرگ شده بودند که برای برداشتن آن‌ها جراحی لازم بود.

پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد tophus

  1. noun a deposit of urates around a joint or in the external ear; diagnostic of advanced or chronic gout
    Synonyms:
    chalkstone
  1. noun an incrustation that forms on the teeth and gums
    Synonyms:
    tartar calculus

ارجاع به لغت tophus

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «tophus» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۵ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/tophus

لغات نزدیک tophus

پیشنهاد بهبود معانی