بهطور آزاردهنده، بهشکلی دشوار، بهسختی
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
She smiled tryingly, despite the difficulties she faced.
علیرغم مشکلاتی که با آن روبهرو بود، بهسختی لبخند زد.
He spoke tryingly, hoping to convey his true feelings.
او بهشکلی دشوار صحبت میکرد، به امید اینکه بتواند احساسات واقعی خود را منتقل کند.
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «tryingly» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۹ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/tryingly