جاوا اسکریپت در مرورگر شما غیر فعال است و برای استفاده از تمام امکانات فست دیکشنری باید آن را فعال کنید.

فقط تا پایان اردیبهشت فرصت دارید با قیمت ۱۴۰۳ اشتراک‌های فست‌دیکشنری را تهیه کنید.

Unanswered

ʌnˈænsərd ʌnˈɑːnsəd

معنی و نمونه‌جمله‌ها

بی‌پاسخ، بی‌جواب

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

The letter remained unanswered.

نامه بی‌جواب ماند.

The unanswered phone calls made her worry.

تماس‌های تلفنی بی‌پاسخ او را نگران کرد.

پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد unanswered

adjective not returned in kind

Synonyms:

unreciprocated unacknowledged ignored unrequited unnoticed unrefuted unchallenged unquestioned not responded to without reply pending undetermined open unsettled debated disputed vexed debatable moot under consideration in doubt up-in-the-air demanding an answer tabled filed in the files

Antonyms:

answered responded to determined

ارجاع به لغت unanswered

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

معنی لغت «unanswered» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۹ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/unanswered

لغات نزدیک unanswered

پیشنهاد بهبود معانی

اگر معنی این لغات رو بلد نیستی کافیه روشون کلیک کنی!