فقط تا پایان اردیبهشت فرصت دارید با قیمت ۱۴۰۳ اشتراک‌های فست‌دیکشنری را تهیه کنید.
آخرین به‌روزرسانی:

Unbox

ʌnˈbɑːks ʌnˈbɒks

گذشته‌ی ساده:

unboxed

شکل سوم:

unboxed

سوم‌شخص مفرد:

unboxes

وجه وصفی حال:

unboxing

معنی و نمونه‌جمله‌ها

verb - transitive

از جعبه بیرون آوردن، جعبه‌گشایی کردن

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

هوش مصنوعی فست دیکشنری

I can't wait to unbox my new smartphone tomorrow.

من نمی‌توانم صبر کنم تا فردا گوشی هوشمند جدیدم را از جعبه بیرون آورم.

He loves to unbox his latest gaming console on camera.

او دوست دارد آخرین کنسول بازی خود را جلوی دوربین جعبه‌گشایی کند.

پیشنهاد بهبود معانی

ارجاع به لغت unbox

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «unbox» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۹ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/unbox

لغات نزدیک unbox

پیشنهاد بهبود معانی