فقط تا پایان اردیبهشت فرصت دارید با قیمت ۱۴۰۳ اشتراک‌های فست‌دیکشنری را تهیه کنید.
آخرین به‌روزرسانی:

Underlay

ˈʌndərleɪ ˈʌndərleɪ ˈʌndəleɪ ˈʌndəleɪ

وجه وصفی حال:

underlying

معنی و نمونه‌جمله‌ها

noun adverb

در زیر چیزی لایه قرار دادن، لایه زیرین

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

جای تبلیغ شما در فست دیکشنری

The leather is underlaid with felt.

زیر آن چرم نمد قرار داده‌اند.

Iron pillars underlay the roof.

ستون‌های آهنی از زیر سقف را نگه می‌دارند.

پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد underlay

  1. noun a pad placed under a carpet
    Synonyms:
    carpet pad rug pad underlayment

ارجاع به لغت underlay

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «underlay» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۶ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/underlay

لغات نزدیک underlay

پیشنهاد بهبود معانی