Underlay

ˈʌndərleɪ ˈʌndərleɪ ˈʌndəleɪ ˈʌndəleɪ
آخرین به‌روزرسانی:
|
  • وجه وصفی حال:

    underlying

معنی و نمونه‌جمله‌ها

noun adverb
در زیر چیزی لایه قرار دادن، لایه زیرین

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

جای تبلیغ شما در فست دیکشنری
- The leather is underlaid with felt.
- زیر آن چرم نمد قرار داده‌اند.
- Iron pillars underlay the roof.
- ستون‌های آهنی از زیر سقف را نگه می‌دارند.
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد underlay

  1. noun A pad placed under a carpet
    Synonyms: carpet pad, rug pad, underlayment

ارجاع به لغت underlay

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «underlay» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۴ آبان ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/underlay

لغات نزدیک underlay

پیشنهاد بهبود معانی